پرورش معنوی
مرتضی جعفری
آمال و آرزوی همه والدین پرورش فرزندان است. پرورش یا تربیت در هر جامعه و فرهنگی با توجه به ارزشها، باورها و نگرشهای آن جامعه متفاوت است. تنها وجه اشتراک آن در دیدگاههای مختلف ما آن است که موضوع تربیت «انسان» است. پرورش انسان در ابعاد گوناگون جسمی، عاطفی، اجتماعی، عقلی، مذهبی، اخلاقی و معنوی میتواند او را در مسیر تعالی و تکامل راهنمایی کند. انسان در دنیای جدید با پیشرفت تکنولوژی و رشد علمی، از رفاه و آسایش بیشتر و تنوع در مصرف برخوردار گشته است و هر چه به سوی آینده گام برمیداریم به جنبههای مادی زندگی بیشتر توجه میشود تا جنبههای معنوی و روحانی زندگی. به تعبیری انسان امروزی به نسبت گذشته این جهانیتر و تعبد گریزتر زندگی میکند. انسان امروز به میزانی که از آسایش و راحتی در زندگی برخوردار شده، توانسته به آرامش در زندگی دست یابد. راه دستیابی به آرامش به تعبیر فرانکل «گرایش» معنوی است.
مشکل بزرگ دنیای امروز فقدان معنا و معنویت است که بشریت را به پوچی، ناامیدی و بحرانها و فجایع بزرگ سوق میدهد. ژوزف مورفی نیز دلیل اصلی بروز اختلالات رفتاری در عصر تسخیر فضا را «ضعف معنویت» میداند.
معنویت، گمشده انسان امروز است و اتفاقاً جوامعی که به عمد تلاش نمودهاند تا معنویت را به حاشیه برانند امروز خود به یک افسون زدگی، مجازی سازی و معنویت و عرفانهای ساختگی و دروغین دست زدهاند، لذا امروز بیش از هر زمان دیگر، ما و جامعه ما نیازمند عرفان و معنویت راستین میباشد. تعریف معنویت، نحوه نگرش و روبهرو شدن با جهان هستی است که شخص را قادر میسازد با آرامش و رضایت باطن زندگی کند. قاعده زرین اخلاقی، «با دیگران چنان رفتار کن که خوش داری دیگران با تو (همان گونه) رفتار کنند». این قاعده در تمام ادیان و مذاهب وجود دارد و این قاعده «لب معنویت» است. هدف از پرورش معنوی پاسخ دادن به این سه سوال اساسی است که: از کجا آمدهایم؟ چرا آمدهایم؟ به کجا میرویم؟
پرورش معنویت در وجود آدمی روح و روان او را تحت تاثیر قرار میدهد. این یک تعبیر مسیحی است که «آدمی فقط با نان زنده نیست» یعنی ما و فرزندان ما بدانیم و بفهمیم که تنها درس، شغل، ازدواج، و جنبههای مادی به تنهایی برای زندگی کافی نیست، اگر همه اینها را به نحو خوبی هم داشته باشیم باز نیازمند آن هستیم که ساحتهای معنوی را در زندگی خود تقویت کنیم.
پرورش معنوی مهارکننده غرایز است و کلید گنج و دستیابی به پرورش معنوی از طریق مذهب و احساسات و عواطف مذهبی ممکن و آسانتر میشود.
برخی از ویژگی انسان با معنا: 1- هیچ وقت ناامید نیست. 2- مناسبات اجتماعی او بر سه اصل عدالت، احسان و محبت استوار است. انسان با معنا در مدارج پایینتر معنویت با دیگران به عدالت، در درجه بالاتر با احسان و در مرحله سوم با محبت رفتار میکند.
عدالت و احسان جنبه بیرونی دارد، ولی محبت یک «حال درونی» است. 3- در عین این که خود را از دیگران برتر نمیداند خود را شدیداً دوست میدارد. 4- به وضع موجودش اکتفا نمیکند و سعی دارد خود را به وضع مطلوبتری ارتقاء دهد. 5- تمامی درد و رنجهای بیرونی برایش قابل تحمل است. 6- خود را مسئول سرنوشت خود میداند، بنابراین همه تقصیرها و کمی و کاستیها را به گردن دیگران نمیاندازد. 7- کمترین مصرف و بیشترین تولید را دارد. 8- دست گیرندهاش حداقل و دست دهندهاش حداکثر است. 9- از سه عامل کینه و نفرت و خشم به دور است. 10- عموماً به زندگی پس از مرگ یا صور مختلف جاودانگی معتقد است. 11- با مال حفظ آبرو میکند، برخلاف انسان بدون معنویت که آبرویش را برای به دست آوردن مال از دست میدهد. 12- قدر خوبی دیگران را میداند و خدا را شاکر است. موانع پرورش معنوی در خانواده: 1- کشمکش و نزاع بیش از حد والدین: اختلاف نظر در همه موارد و حتی اعضای خانواده امری طبیعی است و با مدیریت صحیح میتوان به سازگاری مطلوب دست یافت. مطالعه در خانوادههای از هم گسیخته و آشفته و متارکه کرده بیانگر آن است که هرچه نزاع و کشمکش در خانواده بیشتر باشد قابلیت برخورداری معنوی والدین و فرزندان به مراتب، کمتر است. 2- رفاه بیش از حد: در خانوادههایی که فرزندان هر چیزی را که اراده کنند بدون تکاپو و تلاش، والدین بیدرنگ برای آنها برآورده میسازند، متأسفانه این گونه فرزندان از معنویت کمتری برخوردار خواهند شد. 3- سلب آزادی- آزادی مطلق: توسط والدین هر دو تباه کننده اخلاق و معنویت در فرزندان است. 4- دنیای مجازی، استفاده بیش از حد از تلویزیون، ماهواره، کامپیوتر، اینترنت و... مانع از زندگی طبیعی اخلاقی، و معنوی فرزندان میشود و به نظر میرسد بزرگترین آسیب تربیتی آینده جهان، دور شدن از تربیت طبیعی و ورود به عالم مجازی خواهد بود. 5- نقش الگویی والدین پدر و مادر نخستین و مؤثرترین الگوی تربیتی فرزندان خود هستند، هرچه روحیه مادی اندیشی، اسراف کاری و زیادهروی، حرص جمع آوری مال و این دنیایی زندگی کردن در آن بیشتر باشد به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در دور شدن فرزندان خود از مسائل اخلاقی و معنوی مؤثر است و بالعکس. 6- انتظار والدین: حق والدین است که نسبت به آینده شغلی و تحصیلی و اقتصادی فرزندانشان دغدغه داشته و نگران باشند، ولی هرچه انتظار خود را از فرزندانشان در گرفتن نمره بالا و قبول شدن او در رشتههای محدود و به تعبیری «پول ساز» در دانشگاه بیشتر باشد علاوه بر آسیبهای شخصیتی او را از اخلاق و معنویت دور میسازد. امروزه کم نیستند شخصیتهای بزرگی که بنا به درخواست دیگران (خصوصاً والدین) در مسیری از زندگی افتادهاند که اصلاً میل و خواستههای خودشان است و تا زمانی که به میل خود عمل نکردهاند، احساس رضایت و آرامش نداشتهاند و اینان خود قربانیان این راه هستند.
راههای تقویت پرورش معنوی: سیر در آفاق و طبیعت، واداشتن به تفکر در مورد مواهب و پدیدههای طبیعی و محیط اطرافمان که با آنها روبهرو میشویم. 2) بپذیریم که هرکس از دریچه چشم خود بر اساس درک و فهم و توانایی خود به جهان و ماورا الطبیعه فکر میکند و نمیتواند دیدگاههای دیگران را مورد توجه قرار دهد، پس سعی در تلقین مفاهیم معنوی از ذهن خود به دیگران و به ویژه فرزندان نداشته باشیم. 3) شوق و علاقه به مسائل معنوی را در کودکان تقویت نماییم، ولی آموزش و طرح امور مجردات و ماوراءالطبیعه قبل از دوره راهنمایی به صلاح نیست. 4) کودک تا پایان هفت سال اول به امور مجردات و معنوی ممکن است با دید مادی نگاه کند، مثلاً در رابطه با مفهوم خدا، او را موجودی مادی و حتی به صورت یک انسان تصور کند، با او مقابله نکنیم. 5) کودک در سن 7 تا 12سالگی گاهی امور معنوی و ماوراءالطبیعه را مرئی و گاهی نامرئی میپندارد، با او نیز مقابله نکنیم. 6) بسیاری از روانشناسان از جمله «لگرمن» معتقدند که دوره تفکر مذهبی انتزاعی از سن 13 تا 14 سالگی به بعد است، پس آموزش امور معنوی را از این سنین شروع کنیم. 7) اجازه دهیم کودکان دنیا و معنویت کودکانه خود را داشته باشند و از طرح و آموزش مسائل معنوی و عقاید پیچیده که خارج از فهم و درک آنهاست اکیداً خودداری کنیم. 8) سفر معنوی، قدم اول اخلاقیات است. زندگی بدون اخلاقیات پوچ است. اخلاق یعنی تکیه کردن به حقیقت، عشق، نیکی، حس وظیفه، آرامش، عدم خشونت و اعتقاد به مقدرات الهی، پس خود و فرزندان را به رعایت این اخلاق حسنه تشویق و مقید نماییم. 9) خودآگاهی خود و فرزندانمان را افزایش دهیم تا تجربههای خطرناک که نتیجه آن جز درد و رنج و پشیمانی نیست، عایدمان نگردد که از معنویت فاصه بگیریم. 10) آموزش مسائل معنوی به فرزندان را با تناسب خصوصیات ذهنی و شناختی و شخصیتی ایشان ارائه نماییم. 11) به نقل از ارنست همینگوی: «اخلاق آن است که به شما حالی خوش عطا کند، آن چه شما را ناراحت میکند عدم درستکاری است» پس با رفتارهای اخلاقی مثل دروغ نگفتن، دزدی نکردن، به دیگران آزار نرساندن و... قدرت اخلاقی خود و فرزندانمان را افزایش دهیم که راه رسیدن به معنویت است. 12) کودکان بیشتر از راه چشم تربیت میشوند تا گوش، پس توجه به معنا و معنویت بایستی در رفتار و منش ما جلوه نماید تا او ببیند و بپذیرد. 13) بیداری فطرت و توجه به عالم معنا در حدود چهار سالگی در کودک با طرح سؤالاتی از قبیل چه کسی ماه و خورشید و ستاره را آفریده؟ آیا خدا ما را دوست دارد؟ خدا کجاست؟ چه شکلی است؟ آیا در آسمان است؟... نمایان میشود. ضروری است با دادن پاسخهای صحیح و کوتاه مقابل فهم روح تحقق و کنجکاوی را در او جهت دستیابی آسانتر به معنویت روشن نگه داریم. 14) به منظور پرورش فطرت معناگرای فرزندان برای تشویق فعالیتهای مختلف آنها از دادن پاداشهای صرفاً مادی بپرهیزیم. 15) به یاد داشته باشیم معنویت از راه ایجاد احساس خوشایند آسانتر به فرزندان آموخته میشود، پس از بیان آن در قالب الفاظ سنگین و دشوار بپرهیزیم.