سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
پشتیبانخانهنشانی ایمیل من

مملی بگیر

بر دلت جامه پرهیزگاری بپوشان تا به دانش برسی . [از سفارشهای خضر به موسی علیه السلام]

 RSS 

کل بازدید ها :

56935

بازدیدهای امروز :

14

بازدیدهای دیروز :

2


درباره من


لوگوی من

مملی بگیر


 اوقات شرعی


لوگوی دوستان



اشتراک

 


آوای آشنا


نوشته های قبلی

آرشیو مملی


[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

مختار باشی تاریخ چهارشنبه 86/12/22 ساعت 12:51 عصر

روزی شیطان تصمیم گرفت که از کار خود دست بکشد .

بنابراین اعلام کرد که می خواهد ابزارش را با قیمتی مناسب به فروش بگذارد .

پس وسایل کارش را به نمایش گذاشت که شامل خودپرستی،نفرت،ترس،خشم،

حرص،حسادت،شهوت،قدرت طلبی وغیره می شد.

اما یکی از این ابزار بسیار کهنه وکار کرده به نظر می رسیدوشیطان حاضر نبودکه ان را به قیمت ارزان بفروشد .

کسی از او پرسید:این وسیله گران قیمت چیست ؟

شیطان گفت :این نومیدی وافسردگی است .

پرسیدند: چرا این همه گران ؟

شیطان گفت:زیرا این وسیله برای من بیش از ابزار دیگر مو ثر بوده است .

هر گاه سایر وسائلم بی اثر می شوند تنها با این وسیله می توانم قلب انسانهارا بگشایم و کارم را انجام دهم .

اگر کسی را وادارم که احسا س نا امیدی ،یاس،دلسردی ،مطرود بودن وتنهایی کند ،می توانم هرچه می خواهم با او بکنم .من این وسیله را روی همه انسانها امتحان کرده ام و به همین دلیل است که این همه کهنه است .



مختار باشی تاریخ چهارشنبه 86/12/22 ساعت 12:39 عصر

روزی مرد جوانی نزد کریشنا رفت و گفت : می خواهم خدا را همین الان ببینم .

کریشنا گفت: قبل از انکه خدا را ببینی باید به رودخانه گنگ بروی و خودت را شستشو بدهی.

او ان مرد را به کنار رود گنگ برد و گفت : حالا برو توی اب .

هنگامی که جوان فرو رفت کریشنا او را به زیر اب نگه داشت .عکس العمل فوری ان مرد این بود که

برای برای به دست اوردن هوا مبارزه کند .

وقتی کریشنا متو جه شد ان شخص دیگر بیشتر از ان نمی تواند در زیر اب بماند به او اجازه داد از اب

خارج شود .در حالی که ان مرد در کنار رودخانه بریده بریده نفس می کشید .

کریشنا از او پرسید :وقتی زیر اب بودی به چه فکر می کردی ؟

ایا به فکر پول و زن و بچه یا اسم و مقام و حر فه خود بودی ؟

مرد گفت : نه به تنها چیزی که فکر می کردم هوا بود .

کریشنا گفت :درست است حالا هر وقت قادر بودی به خدا هم به همان طریق فکر کنی فوری او را خواهی دید.

تنها خدا است که اهمیت دارد .هنگامی صفر داری ارزش و اهمیت می شود که عدد یک در کنار ان قرار گیرد .

ماه صفر است .خورشید صفر است .دنیا تما ما صفر است و تنها خداوند است که داری ارزش و اهمیت

 است و به خاطر ارزش و اهمیت اوست که هر چیز دیگر ارزشمند جلوه می کند.

 



مختار باشی تاریخ چهارشنبه 86/12/22 ساعت 12:30 عصر

دوست من کودکی ها را به هیچ دلیل و بهانه رها مکن که ور شکست ابدی خوا هی شد .

اه که در کودکی چه بی خیالی بیمه کننده ای هست و چه نتر سیدنی از فر دا .

مگر چه عیب دارد که انسان حتی در هشتاد سا لگی هم الک دولک بازی کند و گرگم به هوا ....

جدا مگر چه عیب دارد ؟ مگر چه خطا هست در اینکه برای چیدن یک دانه تمشک رسیده که

لا به لای شا خه های به هم تنیده جا خوش کرده است ان همه تیغ را تحمل کنیم ؟

مگر کجای قا نون به هم می خورد اگر من و تو و جمع بزرگی از یاران و همسایگانمان در یک روز

زرد پاییزی صد ها باد بادک رنگین را به اسمان بفر ستیم و کو دکانه به رقص های خالی از گناه

انها نگاه کنیم ؟.........

برای انکه لحظه هایی سر شار از خلو ص و احساس و عا طفه داشته باشی باید که چیزهایی را

از کودکی با خود ت اورده باشی و گهگاه کا ملا سبکسرانه و بازیگو شانه رفتار کرده باشی .

 هر گز از کودکی خویش انقدر فا صله مگیر که صدای فر یاد ها ی شاد ما نه اش را

نشنوی یا صدای گر یه های مملو از گر سنگی و تشنگی اش را .....

 




مختار باشی تاریخ چهارشنبه 86/12/22 ساعت 12:3 عصر

آورده اند شخصی ده خر داشت. بر یکی از آنها سوار شد و خران را شماره کرد. چون خری که بر آن سوار بود را نمیشمرد، تعداد خران نه عدد بود. از خر پیاده شد و دوباره شماره کرد. تعداد درست بود. بر خر سوار شد و بار دیگر شماره کرد. باز هم یکی کم بود. چندین بار پیاده و سوار شد و خران را شماره کرد و طبق معمول هر بار که بر خر سوار بود تعداد نه عدد در می آمد. عاقبت از سواری صرف نظر کرد و گفت: سواری به گم شدن یک خر نمی ارزد. 



مختار باشی تاریخ چهارشنبه 86/12/15 ساعت 1:24 عصر

ارتحال جانگداز نبی مکرم اسلام

حضرت محمد ابن عبدالله ( ص )

شهادت جانکاه سبط اکبرش

امام حسن مجتبی ( ع )

شهادت جانسوز پاره تنش ثامن الحجج

حضرت علی ابن موسی الرضا ( ع )

تسلیت و تعزیت باد



مختار باشی تاریخ سه شنبه 86/12/14 ساعت 3:18 عصر


  عنوان : در مدح سرور کائنات محمد بن عبدالله (ص)
  شاعر : ژولیده نیشابوری

خواهم که شوم معتکف کوی محمد             بر دیده نهم تربت خوش بوی محمد

ای اهل نظر کن نظر از روی حقیقت         تا آنکه به بینی همه جا روی محمد

در دیر و حرم رفتم و دیدم که به صد ناز        در گوش رسد بانگ هیاهوی محمد

افتاد گذارم ز قضا سوی گلستان                     دیدم که زهر طرف رسد بوی محمد

دل برده ز کف و ز سر مردان خدا           هوش مستانه صف نرگس جادوی محمد

در عالم توحید به تحقیق ندیدم                 مردی به یدو خلق خوش و خوی محمد

دل گشته ز شوق رخ آن شمع دل افروز       آشفته تر از طرة گیسوی محمد

ژولیده مخور غم که شود درد تو درمان         از نگهت جان پرور و از بوی محمد



مختار باشی تاریخ سه شنبه 86/12/14 ساعت 3:7 عصر

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند ........................ تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند
پوشانده‌اند "صبح" تو را "ابرهای تار" ........................ تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند ........................ این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند
ای گل گمان مبر به شب جشن می‌روی ........................ شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند
یک نقطه بیش فرق "رحیم" و "رجیم" نیست ........................ از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست ........................ گاهی بهانه است که قربانی‌ات کنند



مختار باشی تاریخ سه شنبه 86/11/23 ساعت 5:19 عصر

جوان امروز هر چند در نیازهای اساسی با جوان دیروز اختلاف چندانی ندارد، اما در شیوه برآورده شدن نیازهایش راهی متفاوت می جویــد و به جهان ، نگرش دیگری دارد.

جوان در حال زندگی می کند و آینده را می بیند لیکن بزرگسال درگذشته سیر می کند و حال را می خواهد. راه نزدیک شدن ایـــــــن دو

گروه این است که جوان کمی از اندوخته گذشتگان توشه گرفته و بزرگسال نیز اندیشه فردا را داشته باشد.زیرا نه گذشته بی ارزش است ونه آینده بی اهمیت .کسی که گذشته را ندارد، احساس پوچی و بی ریشگی می کند و کسی که فردا را نمی بیند، انگیزه ای برای حرکــت ،

تلاش و زندگی ندارد.



مختار باشی تاریخ سه شنبه 86/11/23 ساعت 3:0 عصر

اول از همه از دوست عزیزم سید احمد آقا بخاطر کمکهای کامپیوتریش تشکر می کنم.اگر ایشان کمک نمی کردند مجبور می شدم یک وبلاگ دیگر درست کنم و چندان تمایلی نداشتم.

واما ادامه سخن اینکه اگر درخصوص اجرای عدالت و قانون اصرار است به این دلیل است که تاقانون اجرانشود هیچ کس جایگاه واقعی خودرا نیافته و ارزش ها مشخص نخواهد شد. لذا بستر جامعه رابرای ایفای عدالت و اجرای قانون باید آماده کرد. ولازمه چنین امری بالابردن مرتبه نیاز جامعه است .تا نیازهای جامعه محدود بــــــه موارد معمولی و عادی وتراز پایین باشد تنگ نظری، حسادت ، کارشکنی و...در تمام کالبد جامعه ریشه

دوانده و عشق و محبت جای خودرا به کینه و حسادت می دهد، تجاوز به حقوق دیگران امری عادی شده وکانون خانواده بی معنی و روابط افراد آن مورد تمسخر قرارگرفته ، احترام بزرگترها ازبین رفته و بزرگترها به کوچکترها پرخاش میکنند و آنهارا فریب می دهند.بی دینی رواج و خدا انکار می شود.و اینکه مرتبه نیاز بزرگان برتر از آن است که ایشان را به کینه توزی و دشمنی وادارد.

پس اگر بزرگی کینه توزی کرد می توان نتیجه گرفت که هنوز بزرگ نشده وباید اسباب بزرگی فراهم کند.

دوش با من گفت پنهان کاردانی تیز هوش                    وز شما پنهان نشاید کرد سر مـــــی فروش

گفت آسان گیر برخود کارها کز روی طبـع                     سخت می گیرد جهان برمردم سخت کوش

                                                                                                               " حافـــــظ "



مختار باشی تاریخ سه شنبه 86/11/23 ساعت 2:11 عصر

سلام://mamali1304@parsiblog.com/imgs/new/DefPhoto/Shab.jpg


<   <<   6   7      >

 

[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

©template designed by: www.parsitemplates.com